امیر سرتیپ حیدری، جانشین فرمانده نزاجا با بیان اینکه گروههای تروریستی جرثومههای فساد و دستنشانده قدرتهای بزرگ هستند و همواره در راستای منافع آنان گام برمیدارند، تصریح کرد: امیدواریم محافل بینالمللی با آگاهی یافتن از ماهیت اینها به این نتیجه برسند که باید با اینگونه تفکرات متحجرانه مقابله کنند.
سرتیپ حیدری در خصوص رزمایش مشترک محرم ارتش نیز گفت: در این رزمایش به تمامی اهداف از پیش تعیین شده خود رسیدیم و طی آن تسلیحات جدیدی را مورد آزمون عملیاتی قرار دادیم.
وی همچنین از بهکارگیری «ربات پدافندی» در رزمایش مشترک محرم خبر داد و افزود: این سامانه پیش از این مورد آزمایش عملیاتی قرار گرفته بود؛ اما برای نخستین بار در رزمایش اخیر در یک فضای متفاوت مورد استفاده قرار گرفت.
جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش همچنین به استفاده نزاجا از پهپادهای تهاجمی و انواع موشکهای ضد زره در این رزمایش اشاره کرد
حوادث زندگی گاهی ما را به عکسالعملهایی وامیدارد که گهگاه شرایط زمانی و مکانی، اجازه بروز این عکسالعملها را به ما نمیدهد. در نتیجه، مقدار زیادی انرژی در بدنمان ذخیره میشود که میتوانیم با خنده آزادش کنیم. در واقع، خنده پدیدهای است که غالبا برای ابراز شادمانی به کار میرود و در بین موجودات زنده فقط انسان است که از این توانایی به صورت کامل برخوردار است. روانشناسان بر این باورند که مقدار زیادی انرژی به واسطه خنده در بدن ذخیره میشود و این انرژی به همراه استرسهای دورنی از طریق خنده از ذهن و بدن ما تخلیه میشود. به همین دلیل است که همیشه بعد از خنده، احساس آرامش و تمرکز ذهنی به وجود میآید.
رکود خنده شکست
و 6 نکته«خنده»دار
• صدای خنده زنان، آهنگینتر از مردان است.
• زنان 126 درصد بیشتر از مردان میخندند.
• اولین خنده انسانها در رحم مادر اتفاق میافتد.
• کودکان گاهی تا 300 بار در روز و بزرگسالان به طور متوسط 17 بار در روز میخندند.
• جری لوییس، کمدین سرشناس آمریکایی در روز جهانی خنده امسال به عنوان خوشخندهترین چهره هالیوود برگزیده شد.
• با یک دقیقه خندیدن از ته دل میتوانید به
اندازه 10 دقیقه پیادهروی، کالری بسوزانید.
اینکه «خنده، خنده میآورد»
و «شادی مسری است» از یافتههای جدید محققان است.
سایه
سنگ بر آینه خورشید چرا؟خودمانیم، بگو این همه تردید
چرا؟
نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن
طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟
طنز
تلخى است به خود تهمت هستى بستن
آن که خندید
چرا، آن که نخندید چرا؟
طالع تیره ام از روز ازل
روشن بود
فال کولى به کفم خط خطا دید چرا؟
من که دریا دریا غرق کف دستم بود
حالیا
حسرت یک قطره که خشکید چرا؟
گفتم این عید به
دیدار خودم هم بروم
دلم از دیدن این آینه ترسید
چرا؟
آمدم یک دم مهمان دل خود باشم
ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا
در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند .
یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند .
تخت او در کنار تنها پنجره اتاق بود . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی
نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد . آن ها ساعت ها با یکدیگر
صحبت می کردند ؛ از همسر ، خانواده ، خانه ، سربازی یا تعطیلاتشان با هم
حرف می زدند .
هر روز بعد از ظهر ،
بیماری که تختش کنار پنجره بود ، می نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره
می دید ، برای هم اتاقیش توصیف می کرد .بیمار دیگر در مدت این یک ساعت ،
با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون ، روحی تازه می گرفت .
مرد کنار پنجره از پارکی که پنجره رو به آن باز می شد می گفت .
این پارک دریاچه زیبایی داشت . مرغابی ها و قو ها در دریاچه شنا می کردند و
کودکان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند . درختان کهن منظره
زیبایی به آن جا بخشیده بودند و تصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده می
شد. مرد دیگر که نمی توانست آن ها را ببیند چشمانش را می بست و این مناظر
را در ذهن خود مجسم می کرد و احساس زندگی می کرد.
روز ها و هفته ها سپری شد .
یک روز صبح ، پرستاری که برای حمام کردن آن ها آب آورده بود ، جسم
بیجان مرد کنار پنجره را دید که در خواب و با کمال آرامش از دنیا رفته بود
. پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که آن مرد را از
اتاق خارج کنند .
مرد دیگر تقاضا کرد که او
را به تخت کنار پنجره منتقل کنند . پرستار این کار را برایش انجام داد و
پس از اطمینان از راحتی مرد ، اتاق را ترک کرد .
آن مرد به آرامی و با درد بسیار ، خود را به سمت پنجره کشاند تا
اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیاندازد . حالا دیگر او می توانست
زیبایی های بیرون را با چشمان خودش ببیند .
هنگامی که از پنجره به بیرون نگاه کرد ، در کمال تعجب با یک دیوار
بلند آجری مواجه شد
مرد پرستار را صدا زد و پرسید که چه چیزی هم اتاقیش را وادار می
کرده چنین مناظر دل انگیزی را برای او توصیف کند ؟
پرستار پاسخ داد : شاید او می خواسته به تو قوت قلب بدهد . چون آن
مرد اصلأ نابینا بود و حتی نمی توانست این دیوار را ببیند .
در کجای قرآن، چادرآمده است ؟!
سوره احزاب آیه ) 59 ای
پیامبر (ص) به زوجه های خود و دختران خود و زنهای مومنین بگو؛ خود را به
چادرهای خویش بپوشانند. این نزدیک تر است که آنها را به ستر و عفاف
بشناسند. پس فساق و اراذل، معترض آنها نشوند و اذیت به آنها نکنند و خداوند
آمرزنده و مهربان است ) .
این آیه تحت عنوان جلباب است حال بدانیم جلباب یعنی چه ؟!لفظ جلباب در این آیه،
همان (چادر) در فارسی و (عباء) در عربی است.صاحب تفسیر المیزان می گوید:جلابیب
؛ جمع جلباب است و آن، ثوب و پوششی است سراسری که جمیع بدن زن را می
پوشاند و یا خمار است که از روی سر شروع شده،(همه بدن از جمله ) سر و چهره
زن را می پوشاند.